مليناملينا، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

عسلک مامان

صبور باش دختر نازم

عزیز دل مامان دختر گلم این روزا مامان سرش خیلی شلوغه و نمی تونه زیاد به تو برسه و تو یه کمی بی تابی البته به روی خودت نمی اری ولی کارایی می کنی که من می فهمم که ناراحتی. عسل مامان دوستت دارم به خدا دوستت دارم ولی وقت نمی کنم زیاد دورو برت باشم جون داداشیت خیلی کوچولوست و احتیاج به مراقبت داره و من هنوز کاملا خوب نشدم و درد دارم و لی شما پر از انرزی هستی و دوست داری همش با داداشی بازی کنی و می خوای بیدارش کنی و باهاش بازی کنی و برعکس شما من ترجیح میدم تا داداشت بخوابه و همین موضوع باعث شده تا کمی بین ما تنش و ناراحتی پیش بیاد دوست ندارم دعوات کنم ولی شما با کارات مجبورم می کنی گاهی باهات برخورد جدی بکنم و این باعث آزار هر دو ما میش...
19 خرداد 1391

ملینا خواهر شد

در تاریخ 5/3/91ملینا خواهر شد. پس از 9 ماه انتظار داداشی به دنیا اومد. روزی که قرار بود به بیمارستان بروم تا داداش رو به دنیا بیارم تو خیلی نگران بودی و بیتابی می کردی. صبح از خواب بیدارت نکردم که بیقرار نشی و برات نامه نوشتم و ازت خداحافظی کردم. وقتی تو بیمارستان به هوش اومدم شنیدم که یکی گفت ملینا بیا مامان بیدارشد و من خیلی تعجب کردم چون فکر نمی کردم شما رو راه بدن و وقتی دیدمت خیالم راحت شد آخه خیلی نگرانت بودم تو خیلی خوشحال بودی و همش کنار تخت داداشی وایستاده بودی و نگاهش میکردی. دختر قشنگم من خیلی خوشحالم و احساس رضایت میکنم حالا دیگه تو تنها نیستی و مثل دوستات و بقیه بچه ها داداش داری و این موضوع منو خوشحال میکنه. امیدوارم ...
9 خرداد 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عسلک مامان می باشد